تو کجایی سهراب؟...
خانه ی دوست ، فرو ریخت سرم.....!!
مانده ام ، عشق کجا مدفون شد؟...
به چه جرمی، غزلم را خواندن؟
به چه حقی ، همه را سوزاندن؟
گله دارم سهراب..........!!
دل من سخت گرفته است ، بگو......
دوست دارم بروم
اینهمه خاطره را از دل من ، بردارید....
عشق را جای خودش ، بگذارید
بگذارید ، به این خوش باشم
که به قول سهراب:
پشت دریا ، شهریست
که در آن هیچکسی ، تنها نیست
کاش...
شاخ و برگ
احساسم
به خواب می رفتند
میان زمستان
آغوشت...
آن وقت
چه لذتی داشت
بیدار شدن
در بهار بوسه های تو...